Uniquea

ساخت وبلاگ
نگاهم صورتت را می‌کاود. همان‌قدر که عکس‌هات را.به اندازۀ حفظ کردن شمار موها و حالت لب‌ها و دندان‌ها.حالا دیگر خوب شکسته‌گی ابروت را بلد است.و افتاده‌گی موهات،کج نشستنت،و انگشتان کشیدۀ استخوانی‌ت را.تم Uniquea...ادامه مطلب
ما را در سایت Uniquea دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtamouz3 بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 15:56

یک روز به خودت بیایی ببینی مرا دوست داری، بزند به سرت بگویی بیرون بزنیم بی مقصد و هدف، بی حرف پیش و قرار. تابستان باشد ولی ما از روی برگ‌های پاییزی بپریم و خش خش آن‌ها را به گوش دل بشنویم. ول بگردیم در کوچه خیابان‌هایی که نه من می‌شناسم و نه تو. جاهای نرفته برویم، کارهای نکرده کنیم، با کسان نگشته بگردیم، و برای یک روز هم که شده روزگار و دنیاش را بفرستیم پی نخود سیاه.

Uniquea...
ما را در سایت Uniquea دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtamouz3 بازدید : 40 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 15:56

دو سه روزی است که اینستاگرام اکانتم را به دلیل نقض قوانینشان غیرفعال کرده‌است. خیلی الکی یک بار که بازش کردم، رمز عبور خواست و زمانی که «لاگ این» را زدم، وارد نشد. گاهی که حواسم نیست از سر عادت بازش م Uniquea...ادامه مطلب
ما را در سایت Uniquea دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtamouz3 بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 20:38

امروز یک تست شخصیت جدید در اینترنت دیدم به نام آرک‌تایپ. "آتنا"یی بودم که "آفرودیت" و "دیمیتر" ش را سرکوب کرده. انسانی منطقی بودم که عشق و زیبایی و مادر بودنش را سرکوب کرده. واژۀ سرکوب تصاویر خوبی به Uniquea...ادامه مطلب
ما را در سایت Uniquea دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtamouz3 بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 20:38

یک سال و هیچ؛ باختیم.

آنلاینی و با من حرف نمی‌زنی.

اگر هم بزنیم در رفت‌وآمدیم. کشش نمی‌دهیم.

انگار که نخواهیم و تمام شده باشیم.

من دوست‌ داشتم توسط تو دوست‌داشته‌ شوم. دوست داشته شدن توسط کسانی که نمی‌شناسندت سهل است‌. ولی کسی که بشناسد و هم‌چنان دوستت داشته باشد کم‌یاب است.

یک سال،

و هیچ؛

باختیم.

Uniquea...
ما را در سایت Uniquea دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtamouz3 بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 20:38

نمی‌دانم امروز چندم ماه است. تا دیروز هم نمی‌دانستم تحویل سال چه روز و چه ساعتی است. انگار نه انگار نزدیک عید است. هیچ حس خاصی ندارم. با "بوی عیدی" فرهاد اگر اسیر نوستالژی شوم بیش‌تر حس و حال عید دست Uniquea...ادامه مطلب
ما را در سایت Uniquea دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtamouz3 بازدید : 40 تاريخ : جمعه 16 فروردين 1398 ساعت: 4:16

از نود و هفت دوس دارم به روزی اشاره کنم که با فرناز رفتیم تو آسانسور دانشکده و قبل از ما یکی خودشو راحت کرده بود. پاره شده بودیم و حالمونم داشت به هم می‎خورد. داشتیم دنبال دکمه طبقه می‌گشتیم و من با خ Uniquea...ادامه مطلب
ما را در سایت Uniquea دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtamouz3 بازدید : 37 تاريخ : جمعه 16 فروردين 1398 ساعت: 4:16

می‌خواند «بودنت هنوز مثل بارونه ... حتا الان، از پشت این دیوار که ساختم تا دوسِت نداشته‌باشم.» و من به دیوارهایی فکر می‌کنم که سیل بردشان و دوستت‌دارم هایی که از پشت‌شان سرازیر نشد به جان شهرها و آدم‌ Uniquea...ادامه مطلب
ما را در سایت Uniquea دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtamouz3 بازدید : 48 تاريخ : جمعه 16 فروردين 1398 ساعت: 4:16

گوگوش دو پنجره رو تو گوشم جیغ می‌زنه و من عزا گرفتم. مث این مادر مرده‌ها! رسمن به غلط کردن افتادم، نه از ترس و استرس و اینا. نه! از این که یه اتفاق مسخره همین طوری تلپی افتاده وسط زنده‌گیم! من می‌خوام Uniquea...ادامه مطلب
ما را در سایت Uniquea دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtamouz3 بازدید : 71 تاريخ : سه شنبه 9 بهمن 1397 ساعت: 18:02

دراز می‌کشم وسط جزیرهم و امیدوارم اون مارمولکی که توش گمشد، هوسِ پیدا شدن به سرش نزنه! نمی‌دونم از بی‌کاری تابستونه یا چی که دارم کل جمعههای پاییزمو کیپ تا کیپ پر می‌کنم.  صدای فیلم مزخرف بیرون نمی‌ذا Uniquea...ادامه مطلب
ما را در سایت Uniquea دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtamouz3 بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 9 بهمن 1397 ساعت: 18:02